اینجا در مرکز خیریه بچههای آسمان، مربیان فداکار، داوطلبان و کارکنان مهربان بسیاری، دست نوازش روی سر بچههای معلول میکشند تا درد و رنج معلولیت فراموششان شود و زندگی در چهاردیواری آسایشگاه برایشان رنگ دیگری بگیرد. در یکی از آسایشگاههای مؤسسه خیریه بچههای آسمان که سالهاست مهمان اهالی محله کاووسیه است، ۱۰۰ کودک معلول نگهداری میشوند. کودکانی که بیشترشان سرپرستی ندارند و مهربانی خیران، مادریاران مرکز، گروههای داوطلبی و اهالی دلسوز محله زندگی را در چهاردیواری آسایشگاه برایشان شیرین میکند. در این گزارش سری به آسایشگاه کودکان معلول بچههای آسمان زدیم.
- ۳ میلیون تومان، هزینه نگهداری هر کودک
حیاط کوچک آسایشگاه پر است از وسایل بازی متنوع؛ تاب و سرسره کوچک، ماشینهای رنگارنگ و اسباببازیهایی که دل بچههای آسایشگاه پر میکشد برای بازی کردن با آنها. سر ظهر که آفتاب داغ تابستان جای بچهها را در حیاط میگیرد، وارد ساختمان مرکز خیریه بچههای آسمان میشویم. در بخش شماره ۵، مادریاران با آن لبخندهای صبورانهشان برای بچهها مادری میکنند؛ بچههایی با معلولیت شدید و خیلی شدید جسمی، ذهنی، CP و جسمیـ ذهنی. یکی از مادریاران لباس تمیز تن بچهها میکند و دیگری مشغول غذا دادن به کودک معلولی است که توانی برای دست نحیفش باقی نمانده.
یکی از پشت حفاظ تخت برایش دست تکان میدهد و از آن گوشه آسایشگاه «باران» دختر خوشزبان مرکز با لبخند از ما میخواهد سراغش برویم. در این مرکز از ۱۰۰ کودک معلول ۴ تا ۱۴ساله بهصورت شبانهروزی نگهداری میشود و هزینه مراقبت از هر کودک نیز بیش از ۳ میلیون تومان است. هزینههایی که شامل تأمین مواد غذایی، دارو، لوازم بهداشتی، آموزشی و... میشود. با وجود این، مرکز «بچههای آسمان» با کمکهای مردمی و مشارکت خیّران دلسوز و نیز با مهر و محبت مادریاران، پدریاران و پرستاران آسایشگاه اداره میشود.
- ماجرای غرورانگیز جواد، بهزاد و نوشین
در آن گوشه آسایشگاه، جواد پسر ۷ سالهای که محبوب همه کارکنان بچههای آسمان است برایمان دست تکان میدهد. جواد همراه با بهزاد و نوشین امسال را برای کارکنان خیریه به یکی از به یادماندنیترین سالهای فعالیت مرکز بچههای آسمان تبدیل کردهاند. اول مهر بود که جواد با آن پاهای نحیفش که تا همین ۲ سال پیش توان راه رفتن نداشتند، همراه با بهزاد و نوشین راهی مدرسه شد. موفقیتی که در سایه صبوری، عشق و از خودگذشتگی همه کارکنان و مادریاران دلسوز خیریه به دست آمد. «رؤیا خوشسیرت» مدیر فنی مرکز که رابطه عاطفی نزدیک با بچهها دارد، از تلاش بیوقفه خود و همکارانش میگوید: «وقتی بچهها از بهزیستی معرفی میشوند ابتدا تواناییهایشان را ارزیابی میکنیم. سپس با تلاش بخشهای گفتاردرمانی، کاردرمانی، فیزیوتراپی و... کار آموزش بچهها و توانافزایی آنها آغاز میشود.
جواد ۴ ساله بود که وارد آسایشگاه شد. نه میتوانست به تنهایی غذا بخورد و نه حتی توان حرف زدن و راه رفتن داشت. اما حالا نه تنها پس از ساخت بریس مخصوص، بدون کمک راه میرود و تا حدودی توانایی انجام کارهای شخصیاش را هم دارد، بلکه امسال همراه با نوشین و بهزاد کلاس اول را هم با موفقیت پشت سر گذاشته است. همه تلاش ما این است که بچههایی مثل جواد زندگی در اجتماع را تجربه کنند. » جواد با کلماتی که اگرچه نامرتب کنار هم ردیف میشوند اما شیرین و کودکانه میگوید: «مدرسه را دوست دارم. آنجا بازی میکنم و دوستهای زیادی پیدا کردهام.»
- مهربان مثل اهالی محله کاووسیه
راهرو آسایشگاه به چند اتاق کوچک میرسد. اتاق ویژه کاردرمانی، گفتار درمانی، دندانپزشکی، اتاق بازی و... اتاقهایی که اگرچه کوچکند اما کارهای بزرگی با دل دریایی افراد داوطلب در آنجا انجام میشود. خوشسیرت میگوید: «داوطلبان بسیاری دلسوزانه پای کار میآیند تا بچهها لحظههای شادتری تجربه کنند و درد و بیماری از آنها دور شود. پزشک متخصص قلب، دندانپزشک، روانشناس و... که بدون هیچ چشمداشتی خودشان را وقف بچههای آسمان میکنند. » اهالی محله کاووسیه نیز در خدمترسانی به بچههای مرکز سهم زیادی دارند. وارد اتاق بازی بچهها که میشویم، ساغر دختر ۲۵ ساله مرکز که مبتلا به سندرم داون است به ما سلام میکند و خوشآمد میگوید.
یکی از مادریاران میگوید: «ساغر عاشق جشن تولد است. او بارها شاهد مهربانی اهالی محله کاووسیه بوده که جشن تولد فرزندانشان را در آسایشگاه برگزار کردهاند تا بچههای آسمان هم در شادی آنها شریک شوند. حتی شیرینیفروش قدیمی محله هم که از این عشق و علاقه باخبر شده، کیک تولد رایگان برای بچهها آماده میکند تا خودمان هم هر ماه برای آنها تولد بگیریم.»
- رؤیای سبز گلی روی بوم نقاشی
در آسایشگاه طبقه دوم مرکز خیریه بچههای آسمان، امید را میشود از «گلی» دختر ۲۸ سالهای آموخت که پاهایش توان راه رفتن ندارد. گلی فقط معلولیت جسمی دارد و دست سرنوشت او را مهمان بچههای آسمان کرده است. او رؤیای نشستن زیر درخت سیب و چمنزاری سبز را که تا افق دوردست ادامه دارد روی بوم نقاشی آورده و با حضورش انگار دیوارهای آسایشگاه به کیلومترها دورتر تبعید میشوند.
گلی خواندن و نوشتن، نقاشی کردن و چند هنر دیگر را از مادریاران و داوطلبانی یاد گرفته که دلسوزانه برایش وقت گذاشتهاند. «سودابه پورمصطفی» یکی دیگر از مادریاران خیریه بچههای آسمان که ۴ سال است برای بچهها مادری میکند میگوید: «مربیان داوطلب حق زیادی به گردن بچهها دارند. مثل بانوی هنرمندی که نقاشی را به گلی یاد داده و یا دانشجوی مهربانی که با چند کتاب قصه به آسایشگاه میآید و برای بچهها قصه میخواند.» مادریاران و کارکنان خیریه بچههای آسمان میگویند بچهها بیش از هر چیز به مهر و محبت شهروندان احتیاج دارند. همینکه ساعتی به آسایشگاه سر بزنند و همنشنین آنها شوند دنیای بچهها انگار از چهاردیواری سرد آسایشگاه بزرگتر میشود.